جدول جو
جدول جو

معنی آتش گیرانه - جستجوی لغت در جدول جو

آتش گیرانه
(تَ نَ / نِ)
در تداول عامه، فروزینه
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آتش گیره
تصویر آتش گیره
هر چیزی که با آن آتش روشن کنند، حطب، آتش برگ، پده، پد، پرهازه، پیفه، شیاع، هود، پوک، فروزینه، آتش افروز، آفروزه، مرخ، وقید، وقود
فرهنگ فارسی عمید
(تَ رَ / رِ)
آتش افروزنه:
شه آتشدان و آتش گیره این مشت عوان خس
که بهر خانمانها سوختن باشند اعوانش.
جامی.
، چخماق
لغت نامه دهخدا
تصویری از آتشگیرانه
تصویر آتشگیرانه
آتش افروزینه آتش افروزنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آتش گیره
تصویر آتش گیره
((~. رِ))
آن چه با آن آتش افروزند (پنبه، خار، هیزم)، آتش افروزنه
فرهنگ فارسی معین